موافقت پدر بارفتن شهیدبه جبهه(2)
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 216
بازدید کل : 7859
تعداد مطالب : 192
تعداد نظرات : 1079
تعداد آنلاین : 1



شهیدفتحی پور:سوگندیادمی کنم که ساده پوش،با"اخلاق خوب"وفردی اسلامی باشم وبه مردم خدمت کنم

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 192
:: کل نظرات : 1079

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 21
:: باردید دیروز : 5
:: بازدید هفته : 21
:: بازدید ماه : 216
:: بازدید سال : 433
:: بازدید کلی : 7859
نویسنده : يك دوست

رزمندگان برای بیعت با آرمانهای امام شهداء وشرکت در نمازجمعه تهران عصر پنج شنبه وارد پادگان امام حسن (ع) درشرق تهران می شوند.هنگام اعزام که مادرش در تهران برای درمان آمده بود باتوجه به وابستگی هردوبهم شبانه به همراه یکی از هم رزمانش که نسبت فامیلی بایک دیگرداشتند به منزل خواهرش برای دیدار مادر می رود که بعد از دیدار مادر ؛ خود رابه نماز جمعه تهران که به امامت حضرت آیت الله خامنه ای اقامه شده می رساند.

بعداز نماز جمعه ایشان به همراه تنی  چند از  رزمندگان به سمت محل  آموزش پادگان منجیل حرکت و دیگر رزمندگان به سمت اهواز پادگان گلف اعزام میگردند.

در زمان آموزش مادر این شهید که در تهران بسر می برد بی تاب پسرش است وفرزندش نیز وابستگی زیادی دارد  تاب  نمی آورد  و تقاضای  یک روز مرخصی به دلیل   مریضی مادر به  سمت  تهران حرکت می کند؛امامادرش هم در همان روز به سمت شمال عزیمت  می نماید و بنابر این ؛ دیدار  مادر و فرزند میسر نمی گردد و او بادست خالی به پادگان آمورشی برمیگردد.

عصرروز زمستانی مادر در منزل که بی تاب ازندیدن فرزند است در ایوان خانه خود ؛ رو به جاده چشم انتظارش مینشیند که اینگار بهش الهام شده پسرش حتی برای لحظه ای به دیدارش خواهد آمد.

از دور چهره ای  سوخته ای با لباس مشکی را مشاهده  میکند که به  سمت خانه درحال آمدن است؛ آری اوعلی است که تنهابرای چندساعت دیدار از مادر مریضش از پادگان اجازه مرخصی گرفته است تاآلام بخش دوری مادرش باشد و خودش ازاین بهانه نیز آرام گیرد.

درهمان زمان ازمساجد وپایگاههای بسیج صدای مارش پیروزی به گوش می رسد که نشان از پیروزی رزمندگان می دهد و آنهاتوانسته بودند طی عملیات والفجر 8 فاو را آزاد نمایند.

"علی موفق می شود با  پایان یافتن آموزش خود را برای رفتن به جبهه آماده کند"

امروز 13اسفند سال  64 است و  آموزش  دیدهها  برای  کمک   به   رزمندگان  فراخوانده  می شوند و ظاهرا  عملیات دیگری آغاز شده است. خانوادهها در بسیج مستضعفین شهر آستانه اشرقیه  عزیزان خود را برای رفتن  به جبهه   بدرقه میکنند ومادر وپدر نیز درجمع خانوادهها حاضرندواینگار مادر می داند خبری برای او در راه است امانمی داند دل شوره او ازچیست!!

"مادر شب آخر حضور دلبندش در خانه هر چه در توان داشت برای او از غذای محلی تهیه وپخت می نماید و آنقدر زیاد می پزد که گوئی برای فرشتگان بدرقه کننده اش هم تدارک دیده است."

هنگام  عزیمت کاروان  است ؛ پدر در  زیرلب  زمزمه ی " ای  کاروان آهسته رو  را  میخواند"و مادر دور اتوبوس می چرخدوعلی ازداخل اتوبوس به دنبال نگاه آخراست و آخرین خداحافظی را نه باکلام بلکه بادیده چشم "عشق بازی" می کنند؛ "خدا حافظ  مادر ؛ من دیگر سفارش برادر کوچکم و خواهرم  را نمی کنم و به خواهرم بگو همچون زینب کبری در روز عاشورا پیام رسان خون من باشد واتوبوس حامل رزمندگان به سرعت ازدیدگان دور می شود ولی زمان برای مادر می ایستد

--------------------------------------------------------------


میگفت:بوی عطرعجیبی میداد هربار که اسم عطرشو می پرسیدم جواب سربالا می داد؛شهید که شد تو وصیتنامه اش نوشته بود ؛ بخدا قسم هیچ وقت عطر نزدم هر وقت خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم "السلام علیک یااباعبدالله"...برای شادی روح شهدا صلوات

:: بازدید از این مطلب : 501
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
یک دوست در تاریخ : 1393/1/14/4 - - گفته است :
سلام؛من باعلی دوست بودم یادش بخیرقبل ازرفتنش به جبهه دودست اورکت کره ای آورده بودند میخواستندباگرفتن700تومن بین بسیجیهاتقسیم کنندومتقاضی هم زیاد بود علی خیلی دوست داشت تاازاین اورکت داشته باشه وتوقرعه کشی هم یکیش به اسمش درآمد وظاهرا باهمین اورکت هم شهید شده وباون به آرامگاه همیشگیش سپردنش!!روحش شاد
پاسخ:سلام؛ممنون ازیادآوری این خاطره!آره درسته البته به همه اورکت رسید منتها ازنوع ایرانیش وچون سنگین بود خیلی استقبال نمی کردند..بسیجیان در زمان دفاع مقدس باالقابی چون بسیجی عاشق چتر منور؛موتورهوندا؛بی ترمزو...شناخته می شدند؛روح همه شهداء شاد

/weblog/file/img/m.jpg
اشنا در تاریخ : 1393/1/14/fathipour - - گفته است :
خدا پدر و مادر و برادر مرحومش را رحمت کند...روحشان شاد

/weblog/file/img/m.jpg
آشنا در تاریخ : 1393/1/7/4 - - گفته است :
سلام.
دیدن این عکس چه قدر خاطره انگیزه.

/weblog/file/img/m.jpg
سیدحسن نبی زاده در تاریخ : 1392/12/22/4 - - گفته است :
سلام روحش شاد

چرا نظرات من تایید نشد؟


پاسخ:سلام ؛ تائیدشد

/weblog/file/img/m.jpg
محمد حداد در تاریخ : 1392/12/22/4 - - گفته است :
ازاینکه یادشهیدراگرامی میداریدجای تقدیراست
پاسخ:سلام؛کاری جزء این ازدستمان برنمی آمدتاخاطره اش را زنده وجاویدنمائیم

/weblog/file/img/m.jpg
محدثه در تاریخ : 1392/12/22/4 - - گفته است :
سلام"خلیی سخت بود نحوه خدا حافظی مادر این شهید خواهشامواردشهادت وتشیع این شهیدراهم بر روی وبلاگتان بیاورید
پاسخ:سلام"حتمااین کارراخواهیم کرد وخاطرات بیشتری ازش نوشته می شود


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
در23اسفند1392به مناسبت بیست وهشتمین سال شهادتش این وبلا گ بانامش به منظوریادوخاطره این شهید وهمچنین مناسبتهای دیگرمورد بهره برداری قرارگرفت
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

شهدا براي چه رفتند؟

پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهيد فتحي پور درگاه و آدرس fathipour.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.